ویژگی های ساختاری و مکانیکی
با بوجود آمدن پیشرفت های اخیر در زمینه ی مهندسی سطح و تکنولوژی های
رسوب دهی، طراحی و تولید پوشش های کامپوزیتی و نانو ساختار نسبتا آسان شده
است. برخی از متداول ترین طراحی های انجام شده برای تولید پوشش های نانو
ساختار شامل تولید معماری های چند لایه و نانو کامپوزیتی مانند آنهایی است
که در شکل 1 و 3 بخش اول این مقاله نشان داده شده است. در مورد پوشش های
چند لایه، ضخامت لایه ممکن است از چند اتم تا چند آنگسترم یا چند نانومتر
تغییر کند. برخی از این پوشش ها، پوشش های ابر شبکه نامیده می شوند( شکل1).
یک چنین پوشش هایی ممکن است ابر سختی و تافنس بالایی از خود نشان دهند و
علاوه بر آن، پایداری حرارتی این پوشش ها نیز ممکن است بالا باشد. سایر
استراتژی های طراحی می توانند بر پایه ی لایه های بسیار نازک، مدرج نمودن
در مقیاس نانو یا میکرو، لایه های در هم گسیخته یا غیر مداوم و ... ایجاد
شوند. موفقیت در حصول ساختارهای لایه ای با دقت بالا، به چندین فاکتور
بستگی دارد. این فاکتورها شامل انتخاب و کنترل مؤثر پارامترها در طی
فرایند، می شود. این پارامترهای ممکن است نقشی مهم در نفوذ سطحی و بالک اتم
های ناخالصی ایفا کنند و همچنین بر روی موبیلیته ی اتم های اضافه شده به
سطح در طی رسوب دهی، جوانه زنی و فرایند های رشد نیز تأثیر دارند و از این
رو این پارامترها بر روی یکنواختی و پوشانندگی مواد زیرلایه نیز مؤثرند.
در سال های اخیر، چند مدل تئوری برای ویژگی های فوق العاده ی فیلم های نانو ساختار و کامپوزیتی، پیشنهاد شده است( مخصوصا برای سختی و مدول الاستیک). در یکی از این تئوری ها، Koehler پیشنهاد کرده است که افزایش چشمگیر در سختی پوشش های نانو ساختار ممکن است تا حد زیادی به خاطر این موضوع باشد که در این مواد نابجایی ها به طور الاستیک از مرزدانه ها، دفع می شوند و از این رو، از ایجاد تغییر شکل پلاستیک ممانعت می شود. یکی دیگر از تئوری ها پیشنهاد می کند، رابطه ی هال پچ مهم ترین دلیل برای ابر سختی در پوشش های نانو ساختار می باشد. با توجه به رابطه ی هال پچ ( ) ، استحکام تسلیم( ) یک جامد پلی کریستال با اندازه ی متوسط دانه های آن مرتبط است( در اینجا و k ثابت های خاص ماده هستند). عموما، وجود دانه های ریزتر موجب می شود تا ماده سخت تر باشد. در مواد بالک یا کامپوزیت ها، این رابطه ممکن است تا اندازه ی دانه ی 0.01 میکرون صدق کند، اما در کمتر از این مقدار از اندازه، سختی ممکن است کاهش یابد( عمدتا به دلیل افزایش لغزش مرزدانه ها). اگر مرزدانه های یک ماده ی کامپوزیتی یا یک پوشش به نحوه ای طراحی شوند که سخت باشند، بنابراین مقدار سختی این ماده بالا می رود. این مسئله حتی در اندازه دانه های کمتر از 0.01 میکرون نیز رخ می دهد. جدول 1 ترکیب شیمیایی و وِیژگی های مکانیکی برخی از پوشش های نانو کامپوزیتی که اخیرا در گروه های تحقیقاتی مختلف، تولید شده است، نشان داده شده است.
ویژگی سختی غیر عادی پوشش های نانو کامپوزیتی با استفاده از قوانین مخلوط شوندگی ساده قابل دستیابی نمی باشد. برای مثال، برخی از پوشش های نانوکامپوزیتی که اخیرا توسعه یافته اند( مانند دارای سختی هایی بالاتر از 40 GPa می باشد. اگر هر فازی که این پوشش های کامپوزیتی را تشکیل داده است را در نظر بگیریم، این واضح است که سختی این کامپوزیت باید کمتر از این مقادیر باشد. به هر حال، این اثبات شده است که این پوشش ها دارای سختی دو تا سه برابر بزرگتر نسبت به فازهایی هستند که این کامپوزیت ها را تشکیل داده اند. عموما، این تصدیق شده است که با انتخاب و استفاده ی مناسب از فازهای سرامیکی و فلزی، این احتمال وجود دارد که فیلم های کامپوزیتی بسیار نرم تولید نمود که مقادیر سختی آنها کمتر از 10 GPa و یا بیشتر از 50 GPa می باشد. به طور خلاصه باید گفت که پوشش های نانو کامپوزیتی می تواند به گونه ای طراحی شوند که ویژگی های مکانیکی آنها را بتوان تنظیم نمود.
علاوه بر ابر سختی، تافنس شکست یک پوشش بسیار مهم است؛ مخصوصا برای کاربردهای تریبولوژیکی که در آنها نیروهای برشی و نرمال بالایی وجود دارد. سختی به تنهایی ممکن نیست میزان مناسبی از محافظت را در برابر تماس های لغزشی در کاربردهای ماشین کاری ایجاد کند. برخی اوقات، میزان بالایی از تنش های داخلی در داخل فیلم ها ممکن است تا حدی دلیلی برای ایجاد ابر سختی هایی باشد که در این پوشش ها مشاهده می شود. و یک چنین وضعیتی ممکن است مقاومت به سایش و خستگی یک چنین پوشش هایی را تعیین کند. مطالعات تجربی اخیر تأیید نموده است که پوشش های نانو ساختار و کامپوزیتی دارای تافنس شکست نسبتا بالایی هستند. این پیشنهاد شده است که مرفولوژی دانه های نانو سایز می تواند یک وضعیت ایده آل برای ایجاد مقاومت در برابر شروع ترک، فراهم آورد. حتی اگر یک ترک در داخل دانه شروع شود، مرزدانه های مقاوم می توانند از رشد این ترک جلوگیری کنند. در کل، ابر سختی و تافنس به طور کامل در پوشش های کامپوزیتی و نانوساختار قابل حصول می باشند. این کار با ایجاد مرزدانه های با استحکام بالا، کنترل انرژی سطحی و سطح مشترک نانو دانه ها، ایجاد بافت و تنش باقیمانده در فیلم، ایجاد می شود.
در سال های اخیر، محققین بسیاری بر روی طراحی یک پوشش نانوکامپوزیتی جدید تمرکز کرده اند که این پوشش دارای سختی در حد الماس هستند. برای پاسخگویی به این درخواست، چندین سیستم پیچیده ی پوششی که دارای دو یا تعداد بیشتر فاز هستند، مورد بررسی قرار گرفته است. بیشتر نیتریدهای دیرگداز با آمیختگی اندک و یا عدم آمیختگی این وضعیت را ارضا می کند. یک چنین سیستم پوششی اخیرا بوسیله ی Veprek طراحی شده است. این سیستم پوششی از فازهای TiN نانو کریستالی قرار گرفته در زمینه ای آمورف از و فاز نانوکریستالی تشکیل شده است. مقدار سختی گزارش شده برای این پوشش بیشتر از 100 GPa می باشد. چند سیستم دیگر( مانند (Ti,Al)N و VN) که دارای سختی بالایی هستند نیز در واحدهای PVD و CVD طراحی و تولید شده اند.
علاوه بر سختی و تافنس بالا، چسبندگی قوی میان فیلم و زیرلایه مهم ترین پیش نیاز برای کاربردهای تریبولوژیکی و مکانیکی است. اگر چسبندگی ضعیف باشد، پوشش به سرعت تحت نیروهای برشی و نرمال، جدا می شود( این نیروها در سطح مشترک فیلم- زیرلایه و به دلیل اختلاط شیمیایی و فیزیکی نامناسب، یا قفل شوندگی مکانیکی در سطح مشترک ایجاد می شود). در بیشتر کاربردهای تریبولوژیکی، چسبندگی عمر عملیاتی فیلم و ظرفیت تحمل بار را تعیین می کند و از این رو این چسبندگی میزان تأثیر این پوشش ها در این کاربردها را تعیین می کند. با بوجود آمدن پیشرفت های اخیر در این زمینه، این ممکن است که بتوان پیوند بسیار قوی میان پوشش نازک و زیرلایه ایجاد کنیم. بوسیله ی PVD قوسی و کندوپاش مگنترونی پالسی توان بالا، می تواند یک سطح تمیز( از لحاظ اتمی) ایجاد نمود و سطح بالایی از نفوذ یا اختلاط را در سطح مشترک زیرلایه و پوشش پدید آورد. با این کار این اطمینان حاصل می شود که پیوند قوی در میان زیرلایه و پوشش ایجاد شده است. به هر حال، برخی استثناها وجود دارد. علارغم ابر سختی و ویژگی های تریبولوژیکی جذاب، نیترید بور کیوبیک یا برخی پوشش های بر پایه ی B- C- N هنوز هم از چسبندگی ضعیف و تنش های داخلی بالا رنج می برند. بنابراین این پوشش ها هم اکنون به طور گسترده در کاربردهای تجاری مورد استفاده قرار نمی گیرند.
در بیشتر کاربردهای تریبولوژیکی، شرایط عملیاتی به صورت دمای بالا یا محیط های خورنده نمود دارند. بنابراین، این انتظار وجود دارد که پوشش های تریبولوژیکی به صورت شیمیایی و ساختاری با تغییرات دمایی محیطی و دمایی مقاوم هستند. تحت تأثیر حرکت های لغزشی مداوم، پوشش های نانوکامپوزیتی و نانو ساختار ممکن است متحمل برخی تغییرات شیمیایی یا ساختاری شوند. این تغییرات در حقیقت منجر به تخریب تدریجی ویژگی های تریبولوژیکی و مکانیکی این پوشش ها می شود. در طی استفاده از این پوشش ها تحت محیط های خورنده یا هوای آزاد، این انتظار وجود دارد که برخی تغییرات شیمیایی در پوشش های خاص ایجاد شود( مخصوصا در نزدیکی سطوح لغزشی). با وجود اینکه، برخی اوقات این پوشش ها از لحاظ شیمیایی پایدار هستند، این پوشش ها ممکن است اکسید شوند. با افزایش میل در زمینه ی ماشین کاری خشک و افزایش اشتیاق برای انجام عملیات های شکل دهی فلزات در دماهای بالا، پایداری شیمیایی و حرارتی این سیستم های پوششی مهم تر از قبل شده است. این به نظر می رسد که دپ کردن این مواد با Al، Y، Ce و ... رفتار اکسیداسیون این پوشش ها بهبود می یابد و از این رو عمر مفید ابزارها و قالب های مورد استفاده در این کاربردها، افزایش می یابد.
همانگونه که قبلا اشاره شده است، اگر یک پوشش تریبولوژیکی برای یک کاربرد معین، مفید باشد، این پوشش باید نیازمندی های مهمی را برطرف کند. این نیازمندی ها عبارتند از چسبندگی قوی، سختی مکانیکی و تافنس بالا، پایداری حرارتی و شیمیایی پایدار، یکنواختی در ضخامت، سطح نهایی یکنواخت، اصطکاک کم و ... . از لحاظ ساختاری، این پوشش ها همچنین دارای مورفولوژی های پر دانسیته ای هستند( یعنی هیچ تخلخل و یا حفره ی بازی در مرزدانه ها وجود ندارد). پوشش های با ساختار ستونی متخلخل با سرعت بیشتری در کاربردهای تریبولوژیکی سایش پیدا می کنند. نتیجه ی نوسان یا خمیدگی دانه های ستونی با چسبندگی داخلی ضعیف در طی عملیات های ماشین کاری یا در طی عملیات های لغزشی، ایجاد میکرو ترک ها و بوجود آمدن سایش است. بنابراین، ایجاد پیوند چسبندگی قوی در میان دانه های یک پوشش بسیار مهم می باشد. یکنواختگی ضخامت پوشش همچنین برای بهبود کارایی پوشش مهم می باشد. وقتی تمام این نیازمندی ها برطرف شود، پوشش های تریبولوژیکی می تواند اثر مثبتی بر روی یک کاربرد معین داشته باشند. مخصوصا این پوشش ها می توانند عمر و کارایی این اجزا را افزایش دهد.
وقتی از پوشش های نانو ساختار بر روی سطوح لغزشی استفاده می شود، این پوشش ها میزان مشابهی از فشار تماسی را نسبت به پوشش های معمولی دریافت می کنند. اگر در وضعیتی که در آن مکانیزم های سایش موجب پدید آمدن میکروترک و تغییر شکل پلاستیک شود، یک چنین پوشش هایی می توانند در برابر شروع ترک مقاومت کنند. علت این موضوع این است که تافنس شکست این پوشش ها بالاست. اگر این پوشش ها تحت بارگذاری سنگین در جهت قائم قرار گیرند، آنها ممکن است به سهولت پوشش های معمولی شکسته نشوند. همانگونه که مشخص شده است، بیشتر پوشش های معمولی به شدت آنیزوتروپ هستند و از این رو مستعد تغییر شکل و یا شکست هستند. به هر حال، در مورد پوشش های نانو ساختار، دانه ها خیلی ریز هستند و مورفولوژی به طور ضروری آنیزوتروپ یا ستونی نیستند. شکل 2 مورفولوژی سطح مقطع یک فیلم MoN معمولی را با مورفولوژی ستونی و یک فیلم Cu/MoN ابر سخت را با مرفولوژی خاص را نشان می دهد. توجه کنید که ترک های اضافی از سطح بریده شده، دور هستند و در جهت دانه های ستونی MoN معمولی قرار گرفته اند؛ اما یک چنین ترک هایی در پوشش های cu/MoN نانو کامپوزیتی وجود ندارد. اندازه ی دانه ی متوسط فیلم های نانو کریستالی در گستره ای است که برای آغاز و گسترش ترک مناسب نمی باشد. به عبارت دیگر، معیار گریفیس برای رشد ترک در پوشش های نانوساختار و کامپوزیتی به سختی ارضا می شود. بنابراین این عقلانی است که استدلال کنیم که یکی از دلایل اصلی اینکه پوشش ه ای نانو ساختار دارای ویژگی های سایشی متفاوت هستند، این است که آنها به طور مناسب تری می توانند از ایجاد و گسترش ترک جلوگیری کنند.
در گذشته، یک سری از عناصر آلیاژی به پوشش های معمولی اضافه شده اند که این افزایش موجب بهبود ویژگی های مکانیکی و قابلیت های محیط زیستی این پوشش ها می شود. مثال اولیه از این فیلم ها، فیلم های هستند که دارای کاربردهای فراوانی در هوافضا و برخی کاربردهای دیگر هستند. برخی از عناصر یا ترکیبات آلیاژی که در این پوشش ها مورد استفاده قرار می گیرند، عبارتند از Au، Ni، Ti، Pb، C، TIN، PbO، ، و ... . مطالعات تریبولوژیک نشان داده است که وقتی آلیاژسازی به طور مناسب انجام شود، این گرایان آلیاژی می تواند به طور مناسبی ویژگی های فیلم های با Pb، Ti، Ni، Fe، Au و منجر به آمورف شدن ساختار یا نانو کریستالی فیلم می شود که در حقیقت این مسئله نیز اصطکاک را کاهش داده و عمر مفید قطعه را بالا می برد. در سال های اخیر، الکترولس نیکل، کروم و پوشش های فسفری نیکل دار که دارای مقادیر اندکی گرافیت نانو مقیاس، ، PTFE و ذرات الماسی هستند، توسعه یافته اند. توسعه ی این روش ها منجر به تولید پوشش های نسبتا ضخیم با خواص خود روان سازی شده است.
از دهه ی 1990 تاکنون، علاقه ها در این این گونه از پوشش ها، به سمت تولید پوشش های نانوساختار و کامپوزیتی خود روان ساز حرکت کرده است. این احساس می شود که با طراحی و ساخت یک چنین پوشش هایی، کارایی تریبولوژیک این پوشش ها به طور قابل توجهی افزایش یافته است. از لحاظ مفهومی، این روش مشابه روش های معمولی مورد استفاده در تولید مواد و پوشش های کامپوزیتی بالک خود روان ساز است که در بالا معرفی شده اند. علاوه بر این، از لحاظ ساختاری، دانه های منفرد که یک چنین پوشش هایی را در تشکیل می دهند، در مقیاس نانو قرار گرفته اند و یا به طور هموژن از لایه های متوالی تشکیل شده اند. از لحاظ شیمیایی، یک چنین پوشش هایی ممکن است شامل فازهای نانو مقیاس سخت و نرم باشند که این فازها موجب پدید آمدن تافنس بالا، قابلیت تحمل بار بالا، اصطکاک کمتر و مقاومت به سایش بیشتر در بخش های لغزشی می گردد. در یک چنین سیستم های پوششی، کاربیدهای سخت و فازهای کربنی ممکن است سختی بالایی ایجاد کنند و از این رو مقاومت به سایش در این پوشش ها بالاست. این در حالی است که در این پوشش ها، فاز نرم تر اصطکاک را کاهش داده و قابلیت تحکل بار را افزایش می دهد.
فازهای نرم روان کننده در فیلم های نانو کامپوزیتی خود روان ساز ممکن است از جنس گرافیت، HBN و سولفید های فلزات انتقالی باشد. این مواد روان ساز ویژگی روانسازی خود را مدیون ساختار کریستالی لایه ای خود هستند. همانگونه که در شکل 4 نشان داده شده است، ساختار کریستالی این جامدات به نحوی است که در حالی که اتم ها در یک لایه ی یکسان قرار دارند، به سختی به هم پیوند داده اند. این ساختار لایه ای مجزاست و نیروهای موجود در بین لایه ها از جنس نیروهای واندروالس هستند. وقتی این مواد در بین بخش های لغزنده قرار می گیرند، این لایه ها می توانند به طور موازی با جهت حرکت نسبی حرکت کنند و از این رو اصطکاک را کاهش می دهند. این مواد به طور گسترده در کاربردهای تریبولوژیکی مورد استفاده قرار می گیرند. در بین سولفیدهای، و به طور گسترده به صورت پوشش های نازک و یا ضخیم برای اهداف روان سازی جامد در کاربردهای هوافضا مورد استفاده قرار می گیرند. در گازهای خنثی یا محیط های شبه فضایی، این مواد می توانند ضرایب اصطکاک 0.01 را ایجاد کنند. به هر حال، در دماهای بالا و در محیط های مرطوب و اکسیدی، اصطکاک این مواد ممکن است بیشتر شود و یا نوسان داشته باشد.
این پوشش ها می توانند با کندوپاش همزمان و TiN یا TiB_2 تولید شوند. پوشش های ایجاد شده به این روش ممکن است شامل نانو لایه های مجزا یا فازهای سرامیکی سخت و اجزای سولفیدی نرم باشد. سختی این پوشش ها می تواند تا 20 GPa نیز برسد در حالی که ضرایب اصطکاک در این پوشش ها در محیط هوای باز، حدودا 0.1 می باشد. به دلیل سختی بالا و اصطکاک پایین، این پوشش ها را می تواند هم در کاربردهای ماشین کاری و هم کاربردهای لغزشی مورد استفاده قرار گیرد. اخیرا، محققین پوشش های چند لایه از MoS_x/Pb و MoS_x/Ti( با ضخامت لایه ای در گستره ی 4 تا 100 نانومتر) ایجاد کردند. آنها این لایه ها را با استفاده از کندوپاش مگنترونی در دمای اتاق تولید کرده اند. تست های سایش لغزشی در رطوبت 50 % نشان داده است که بهبود قابل توجهی در عمر سایشی این پوشش ها نسبت به پوشش های MoS_x خالص ایجاد می شود. طراحی سه بعدی پوشش های سازگار بر اساس ترکیبات چند جزئی یا منجر به بهبود ویژگی های تریبولوژیک در گستره ی وسیعی از محیط های مرطوب و پارامترهای دیگر می شود. در حالی که پوشش های سخت TiC و DLC استحکام و مقاومت به سایش خوبی دارند، DLC ها و های روان ساز اصطکاک پایینی را در سطوح لغزشی ایجاد می کنند. ضرایب اصطکاک این پوشش ها در هوای مرطوب برابر با 0.15 و در نیتروژن خشک برابر با 0.02 می باشد، بنابراین افزایش علاقه مندی به استفاده از این مواد در مکانیزم های هوایی بیشتر شده است.